کد مطلب:224243 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:210

خواجه ربیع
یكی از اماكن متبركه مشهوره مشهد مقبره خواجه ربیع بن خثیم است كه از زهاد ثمانیه بوده و از مشاهیر تابعین می باشد [1] .

1- ربیع بن خثیم 2- هرم بن حیان 3- اویس قرنی 4- عامر بن عبدقیس 5- ابومسلم خولانی 6- مسروق بن اجدع 7- حسن بصری.

روایتی نقل می كند كه حضرت امام رضا علیه السلام فرموده اند:

«لم یجرنی الی هذه الناحیه الا شوق زیارته»

و شاه عباس از شیخ بهائی احوال او را خواست شیخ مرقوم فرموده خواجه ربیع علیه الرحمه از اصحاب امیرالمؤمنین و بسیار مقرب آن حضرت بود و در كشتن عثمان دخالت داشت و با لشگر اسلام به خراسان آمد و به جهاد با كفار پرداخت و آنجا فوت كرد [2] .

اعثم كوفی نوشته: ربیع بن خثیم از افسران قشون امیرالمؤمنین بود مدتی حكومت ری با او بود.

حمدالله مستوفی می نویسد او از جانب علی علیه السلام والی قزوین بود كشاف می نویسد بیست سال از دنیا سخنی نمی گفت و مخصوصا پس از شهادت حسین علیه السلام سخنی از دنیا نگفت - غزالی می نویسد در خانه خود قبری كنده بود و گاه گاهی در آن قبر می رفت.

شیخ بهائی می نویسد با خواجه گفتند تو را هرگز نمی شنویم غیبت كسی كنی فرمود: لست عن نفسی راضیا فاتفرغ لذم الناس.

- می گفت من از خود راضی نیستم كه بذم مردم بپردازم و از كلمات او است كه می گفت «لو كانت الذنوب تفوح ما جلس احد فی جنب احد» اگر گناهان میوه می داد هیچ كس نزد دیگری نمی نشست.



[ صفحه 319]



فوت او در سال 63 از هجرت رخ داد.

ذهبی وفات ربیع بن خثیم را در سال 70 هجری نوشته شیخ ابوالقاسم قشیری نوشته چون خواجه ربیع مرده بود دختر همسایه او با پدرش گفت كه بر پشت بام همسایه هر شب ستونی می دیدم مدتی است به نظر نمی رسد پدر گفت ای دختر همسایه ما مرد صالحی بود كه هر شب برای عبادت بر سطح بام می رفت و اكنون در گذشته است.

مقبره خواجه ربیع در میان باغی واقع شده كه از دروازه نوقان مشهد تا آن جا 6700 قدم است (یك فرسخ).

قبه ای بر روی قبر است كه بسیار بلند و عالی ساخته شده و اصل بقعه به صورت تربیع طرح آن ریخته شده و از هر قسمتی دو شاه نشین در هم بیرون آورده اند و از این جهت درون بقعه 12 ضلع به هم رسانیده و آن بقعه دو در متوازی جنوبی وشمالی دارد و در جنوب آن جا قبر فتحعلی شاه قاجار است.

آرامگاه خواجه ربیع در وسط این بقعه بنا شده و دارای صندوق چوبی است به طول 25 / 2 ذرع و عرض یك ذرع و روی صندوق با تخته به شكل روی عمارت پوشیده شده و این صندوق به رنگ سورنجی ملون و به ورق زرد معمول مخطط است.

مساحت بقعه 56 ذرع و ارتفاع گنبد 28 ذرع است و بیرون آن كاشی خوبی است و در داخل كتیبه عالی به خط ثلث و قلم علیرضای عباسی گچ بری شده و متن كتیبه لاجورد است و به خط سفید این عبارت را نوشته اند:

عن جابر بن عبدالله انصاری رضی الله عنه قال لما نزل قوله تعالی یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منكم قلت یا رسول الله قد عرفنا الله و رسوله فمن اولوا امر الذین قرن الله طاعتهم بطاعته فقال (ص) هم خلفائی یا جابر و ائمة المسلمین بعدی اولهم علی بن ابیطالب ثم الحسن ثم الحسین ثم علی بن الحسین ثم محمد بن علی المعروف فی التوراة بالباقر و ستدركه یا جابر فاذا لقیته فاقرأه السلام منی ثم الصادق جعفر بن محمد ثم موسی بن جعفر ثم علی بن موسی ثم محمد بن علی ثم علی بن محمد ثم الحسن بن علی ثم سمییی و كنییی حجة الله فی ارضه و بقیته فی عباده ابن الحسن علی ذلك الذی یفتح الله عزوجل علی مشارق الارض و مغاربها و ذاك الذی یغیب عن شیعته و اولیائه غیبته فلا یثبت فیها علی القول



[ صفحه 320]



بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان. قال جابر فقلت یا رسول الله فهل لشیعته انتفاع فی غیبته به فقال (ص) و الذی بعثنی بالنبوة یستضیئون بنوره و ینتفعون بولایته فی غیبته كانتفاع الناس و ان تجللها السحاب یا جابر هذا من مكنون سر الله و مخزن علم الله فاكتمه الا عن اهله.

قال العلامه فی الخلاصه ربیع الخثیم بالخاء المعجمة المضمومة و الثاء المنقطعة فوقها ثلاث نقطة قبل الیاء المنقطعة تحتها نقطتین احد الزهاد الثمانیة كتبها العبد الراجی علیرضا العباسی فی سنه ست و عشرون و الف من الهجرة.

دور گنبد از خارج 43 ذرع است. كتیبه ای دیگر به خط علیرضای عباسی است كه با این آیه شروع كرده «الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و حدیثی مفصل نوشته است.

این بنا به شكل مثمن است و چهار طرف آن چهار ایوان و چهار حوض آب است [3] .

هجرت خواجه به طوس

چنان كه یاد كردیم خواجه در زمان مولی علیه السلام مأمور و مرزداری ری شده و در جمع بین این گزارش و آن چه درباره فرمانداری وی در قزوین رسیده به این نتیجه رسیدیم كه قزوین مرز اسلامی ری از ناحیه شمال غربی بوده و معمولا استاندار ری تابستان را در قزوین می زیسته، ولی آیا امارت ربیع تا كی ادامه داشته و آیا چه زمان به خراسان مهاجرت كرده نصی به نظر نرسید.

بلكه از سفر ربیع به خراسان و اقامت وی در این سامان جز آن چه در زبان ها است عبارتی از پیشینیان مشاهده نشده فقط شیخ بهائی ضمن پاسخ نامه شاه عباس یادآور شده [4] (كه در وقتی كه لشكر اسلام به خراسان به جهاد كفار آمده بود همراه بوده و در آن جا فوت شده) نیز می دانیم كه شیخ در ترغیب شاه عباس بر عمارت آرامگاه خواجه (در محل كنونی) دست داشته [5] .



[ صفحه 321]



قاضی نور الله نیز می نویسد [6] (قبر شریفش در كنار رودخانه طوس نزدیك مشهد مقدس واقع است).

و از ثقات آن دیار شنیده شده كه در وقتی كه حضرت امام الانس و الجان علی بن موسی الرضا علیه السلام با مأمون عباسی در طوس می بودند به زیارت خواجه توجه می فرمودند) [7] .

از این كلام چنین مستفاد می شود كه وجود مرقد ربیع در طوس در آن زمان شایع بلكه مسلم بوده. بنابراین احتمال آن كه مدفن خواجه در مرز ری یا آذربایجان باشد [8] مردود می گردد.

به هر حال تاریخ این مهاجرت معلوم نشده و معلوم نیست ربیع با كدام لشكر (چنان كه عبارت شیخ بهائی است) به خراسان آمده اولین لشكری كه پس از واقعه صفین به نواحی مرزی خراسان (كه در زمان خلافت عثمان و به توسط عبدالله بن عامر گشوده گردید) گسیل شد به دستور علی علیه السلام و به توسط جعدة بن هبیره مخزومی است كه تا نیشابور آمد ولی به واسطه ارتداد مردم آن جا برگشت.

علی علیه السلام خلید یربوعی را دوباره با لشگر برای گشودن شهرهای نافرمان روانه ساخت. خلید نیشابور را محاصره كرد و بالاخره با اهل آن شهر صلح نمود سپس متوجه مرو گردید و آن جا را نیز به صلح تصرف كرد [9] .

و مسلما برای نگهداری مرز خراسان جمعی بتوطن این سامان گماشته شده اند و بعید نیست خواجه نیز از همین جماعت باشد و پیدا است كه اگر خواجه رسما امارت مرابطین (مرزداران) را نداشته ولی عملا مورد توقیر و مراجعه مسلمین بوده زیرا وی در شمار بزرگان و برگزیدگان تابعین است كه بیست سال نیز جلیس و انیس ابن مسعود صحابی بزرگ پیغمبر (كه از پیشگامان گرایش به اسلام است) بوده [10] .

مقام زهد خواجه

با این حال خواجه به واسطه زیادی ورع از مردم كناره می گرفته و جز به عبادت نمی پرداخته [11] .



[ صفحه 322]



چنانكه وی در تمامت عمر به زهد و پارسائی شهره بوده و هم اوست كه با جمعی از اصحاب بر انس (لقب زهاد آن عصر) به محضر مولی علیه السلام مشرف و خواستار توصیف پرهیزكاران شدند و حضرت خطبه متقین را در پاسخ آنان انشاء فرمود و این خطبه چنان در آنان موثر افتاد كه همام برادرزاده ربیع قالب تهی كرد و مرغ روحش از این خاكدان پرواز نمود [12] .

ابونعیم اصفهانی می نویسد خواجه در معیت ابن مسعود از بازار آهنگران گذر كرد منظره كوره های آتشین و آهن گداخته چنان فكر وی را مشغول كرد كه ناگهان نقش زمین گشت و هر چه برای به هوش آوردن وی اقدام شد مؤثر نیفتاد به ناچار ابن مسعود كه فرماندار و امام جماعت كوفه بود برای ادای فریضه به مسجد رفت و پس از برگشت از نماز هنوز حال ربیع به جا نیامده بود [13] به همین جهت امام علیه السلام او را به فرمانداری فرستاد.

ابن عجلال گوید شبی با ربیع سرآوردم وی ضمن نماز آیه «ام حسب الذین اجترحوا السیئات ان یسبقونا» را قرائت كرد با تكرار همین آیه گریست و شب را صبح نمود [14] .

نقل شد كه به هنگام سجده مانند جامه ای كه بر زمین گسترده باشند بی حركت می ماند چنانكه پرندگان بر او می نشستند. و با این كه آواز زهد وی را همه كس شنیده بودند و او را مرد این میدان می دانستند باز حال خویش را از مردم پنهان می ساخت و از نفس بداندیش می هراسید كه مبادا دچار عجب و ریا گردد.

ابونعیم گوید خواجه قرآن را تلاوت می كرد و چون كسی وارد می شد به ردایش قرآن را می پوشانید او ترجمان عملی اخلاق و فضیلت بود.

غزالی در احیاءالعلوم آورده كه خواجه بیست سال در منزل ابن مسعود تردد داشت و كنیز وی خیال می كرد ربیع نابیناست.

مقام علمی خواجه

با این همه خواجه از كسب علم و افادت فارغ نبوده چه این كه وی را از پیشگامان تفسیر و حدیث شمرده اند. بخاری و مسلم و ترمذی و نسائی و ابن ماجه در صحاح خود از وی نقل حدیث كرده اند [15] شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان اقوال وی را بازگو كرده و از وی به شیخ متقدم تعبیر كرده [16] .

در مصباح الشریعه (كه برخی به امام صادق علیه السلام منسوب می دانند) مكرر به كلام خواجه



[ صفحه 323]



استشهاد شده. خواجه نه تنها ناقل حدیث بوده بلكه محدثی ناقد و به اصطلاح دارای شم الفقاهه و مشخص صحیح و سقیم اخبار بوده.

از وی نقل شده كه می گفت حدیث را نورانیتی مانند روز است [17] و از این سخن پیدا است كه گوینده آن خویش را در تشخیص غث و سمین حدیث (كه كاری بس دشوار است) اهل می دانسته و این جز به كمال ممارست و آشنائی به لحن سخن رسول اكرم میسر نیست. خطیب بغدادی [18] تحت عنوان جواز حدیث به نحو ارسال و نقل سند در موقع حاجت به حدیث ربیع استشهاد كرده. از این جا است كه ابن حجر وی را در تقریب التهذیب در مرتبه ثانیه دانسته و مرادش از مرتبه مزبور كسانی است كه در مدح آنان پر ارج ترین الفاظ مشعر به مدح (مانند اوثق و حافظ و مانند آن) گفته شده [19] .

مكارم اخلاق خواجه

با مقام و منزلتی كه خواجه را نزد عموم بود خود برای منزل هیمه می كشید و چون از او تقاضا می شد كه افتخار این كار را به دیگران موكول سازد می فرمود من بدین زحمت از دیگران اولی ترم [20] مكرر بینوایان را به منزل می آورد و بهترین غذاها كه خود دوست می داشت برای آن ها تهیه می كرد چنانكه وقتی بینوائی را كه از دست و دهان افلیج بود به خانه آورد و با دست خود غذای مطبوعی را كه قبلا تهیه دیده بود به دهان وی می گذارد.

خواجه با كبر سن و عارضه سكته كه یك طرف بدنش را نافرمان ساخته بود به حضور جماعت و ادای نماز در اول وقت مقید بود لذا كسانی افتخارا وی را به مسجد می رسانیدند.

خاندان خواجه

وضع داخلی خواجه مانند بسیاری از جهات زندگی وی بر ما پوشیده است فقط از طی بعض منقولات استفاده می شود كه وی را زن و فرزند بوده و [21] چنان كه می دانیم فرزندی از آن خواجه كه هنگام نزع پدر حضور داشته دختركی بوده [22] و بعید نیست خواجه را پسری نیز بوده چنان كه مقتضی كنیه به ابویزید است.

وفات خواجه

ابن حجر فوت خواجه را به سال 61 یا 63 نوشته [23] ابن اثیر و صاحب روضات فقط سال اخیر را ذكر می كنند. در منتهی المقال می نویسد مات



[ صفحه 324]



قبل السبعین و از آن جا كه ویاز مخضرمین بوده [24] و زمان جاهلیت را درك كرده می بایست سنین عمرش هنگام وفات بالغ بر هفتاد باشد [25] .

سال 61 تا 63 درست مصادف دوران كوتاه خلافت ننگین یزید است كه چندی پس از 63 [26] نامه سیاه زندگی اش نور دیده شد در اولین سال خلافت شوم وی فاجعه كربلا رخ داد كه خبر تأثرآور آن به ربیع نیز رسیده و طبق بعض منقولات بسیار گریست و دیگر تا زنده بود سخنی نگفت [27] .

با در نظر گرفتن بعد مسافت بین خراسان و عراق كه معمولا با كاروان آن هم از راه طبسین آمد و شد صورت می گرفته می بایست این خبر در اواسط سال 61 به خراسان رسیده باشد و بنابراین كه ربیع مدتی پس از این خبر حیات داشته قهرا در گذشته وی و (اگر در سال 61 باشد) در اواخر این سال بوده. ولی چون سال 63 را همه كسانی كه تاریخ فوت ربیع را نوشته اند (و لو به نحو تردید) ذكر كرده اند و علاوه بر این ابن اثیر به طور جزم همین سال را سنه وفات وی دانسته در گذشت خواجه در این سال تأیید می شود.

این سال درست مصادف با واقعه ننگین حره است كه لشكریان یزید به سرداری مسلم بن عقبه بر اهل مدینه (كه سر از خط فرمان یزید بیرون داشتند) تاخته و پس از گشودن این شهر طی سه روز جان و مال و ناموس مردم بر لشكر جنایتكار وی مباح بود.

منتهی چون این واقعه در آخرین روزهای این سال [28] به وقوع پیوسته به طور قطع خواجه از خبر تأثرآور آن بی اطلاع در گذشته است.

بقعه خواجه ربیع اكنون در باغ بسیار خرمی واقع در 6 كیلومتری شمال غربی مشهد زیارتگاه مومنان است.



[ صفحه 325]




[1] مجالس المؤمنين ص مطلع الشمس ص 271.

[2] ص 383.

[3] مطلع الشمس ص 273 ج 2.

[4] روضات الجنات ص 282 چاپ دوم.

[5] ساختمان آرامگاه خواجه طي سفر سال 1021 ه. شاه عباس به مشهد انجام شد و در همين سفر است كه شاه عباس صحن عتيق آستان قدس را به وضع كنوني در آورد و براي توسعه آن قسمتي از ابنيه مجاور را ضميمه آن ساخته (رك. عالم آراي عباسي).

[6] مجالس المؤمنين ص 124 طبع سنگي تبريز.

[7] در روضات اول اين گزارش به اين سان تكرار شده و مرقد المطهر الي هذا الاوان معروف يزار من البعيد... و هو علي رأس فرسخ لااقل من مشهد مولانا الرضا به ناحية طوس.

[8] بنيان الرفيع ص 18.

[9] ابن اثير ج 3 ضمن وقايع سال 36 ه.

[10] غزالي در احياء العلوم.

[11] حليةالاولياء.

[12] مطالب السؤال ابن طلحه به نقل از بنيان الرفيع.

[13] حليةالاولياء.

[14] حليةالاولياء.

[15] تقريب التهذيب ص 244 با مراجعه به مفتاح رموز كتاب.

[16] به نقل روضات ص 282 و ريحانةالادب ص 415.

[17] علوم الحديث دكتر صبحي الصالح ص 283.

[18] الكفاية في علم الروايه ص 239.

[19] چنان كه مراد وي از مرتبه اول صحابه رسول اكرم است (رك. مقدمه تقريب چاپ مصر).

[20] حليةالاولياء.

[21] رك. زينة المجالس مجدي.

[22] لما ضفر الربيع بكث ابنته (حليةالاولياء ص 114).

[23] تقريب التهذيب.

[24] مخضرم (بر وزن محترم) اصطلاحا كسي را گويند كه زمان جاهليت و اسلام را درك كرده ولي به شرف صحابت رسول اكرم نائل نشده باشد.

[25] يازده سال دوران بعثت تا هجرت به اضافه 63 سال از هجرت گذشته.

[26] 14 ربيع الاول (رك. ابن اثير ج 3 وقايع همين همين سال).

[27] روضات الجنات.

[28] دو شب به آخر ذي حجه سال 63.